گاهی اوقات چشم مان به چیزهایی میافتد که ما را با خود به گذشته میبرد؛ به آن سالهای دور کودکی و نوجوانی و جوانی. روزگاری بی بازگشت و فراموش نشدنی. همیشه چیزهایی هست که با دیدن شان ناخودآگاه آه میکشید و در عرض چند ثانیه، تمام روزهای بد و خوب گذشته به رنگ سیاه و سفید از جلوی چشمتان میگذرد. حکایت امروز ما هم همان اتفاقی است که ما را با خود به چند دهه قبل برد.هنوز کاملا از جلوی ویترین بزرگ و شیشهای نمایشگاه خودرو رد نشده بودم که در انبوهی از خودروهای لوکس و شاسی بلند مدل بالا، یک نوستالژی از دهه چهل نظرم را جلب کرد.آرام و بی صدا با کوله باری از خاطرات سالهای دور، گوشهای پارک شده بود و همنوعان هیبریدی و لاکچری خود را نظاره میکرد. تا به خودم آمدم بی اختیار داخل مغازه بودم و روبروی میز مدیر نمایشگاه که او هم متوجه ذوق و شوق من از دیدن این خودرو شده بود.
[1396/06/14 13:00]