مخبرالدوله، مترو ملت، خیابان ملت یا همان بازار چراغ برق که به راسته لوازم یدکی خودرو معروف است و برو بیایی برای خود داشت، چند ماه اخیر آرام گرفته بود و حالا کم رونق تر از همیشه به نظر می رسد. بسیاری از مغازه های بازار چراغ برق در حالتی نیمه تعطیل است و اگر کوچه پس کوچههای بازار را دور بزنید شاید چند مغازه باز ببینید که ترجیح میدهند جنسی به مشتری نفروشند.
صنعت خودرو و تمامی حوزههای پس و پیش آن، قبل از عید به خواب زمستانی رکود رفتند و هنوز بیدار نشدهاند. البته کسبه بازار با تعطیل شدن 50 قطعه ساز و آغاز تحریمهای صنعت خودرو از 15 مرداد ماه دیگر امیدی به بهبود شرایط ندارند.
چند روز قبل بود که «آرش محبینژاد» رئیس انجمن قطعه سازان همگن درخصوص افزایش قیمت قطعات، تاثیر آن بر خودروسازها و اظهارت مدیران خودروسازی مبنیبر عدم تامین قطعه از سوی قطعهسازان داخلی گفت:
«این صحبت کاملا صحیح است و قطعهسازان دیگر نمیتوانند با این قیمتها به خودروسازها قطعه بدهند. ضمن آنکه پرداختی خودروسازها نیز عقب افتاده است و تا وقتی که این وضعیت اصلاح نشود، فعالیت قطعهسازی متوقف خواهد شد. بهطوریکه در چند هفته اخیر 50 قطعهساز تعطیل شدهاند.»
البته پیشبینی چنین موضوعی دور از ذهن نبود چراکه بد قولی خودروسازان داخلی در پرداختها، ادامه کار را برای قطعه سازان غیرممکن کرد؛ خودروسازانی که بعد از چند ماه رکود، روزهای سختتری پیش رو دارند. همزمان با صحبتهای محبینژاد، «محمدرضا نجفیمنش» عضو هیأت نمایندگان اتاق بازرگانی تهران هشدار داده بود که تحریمهای صنعت خودرو مربوط قطعات خودرو است و از ۱۵ مرداد آغاز خواهند شد. این بار تحریمها بسیار خشن و مهلک است به طوری که بعضی شرکتها جرات همکاری با ایران را نخواهد داشت.
برخی کارشناسان امیدوار بودند که این شاید شرایط فرصت مناسبی برای قطعه سازان داخلی باشد تا بتوانند فعالیتهای خود را توسعه دهند اما تعطیلی 50 قطعه ساز نشان داد که ماجرا سمت و سوی دیگری دارد.
یک روز بعد کسبه بازار چراغ برق آرام و کم صدا در اعتراض به شرایط نا به سامان کاری خود، مغازههایشان را بستند و رفتند. چراکه تامین قطعات خودروهای داخلی و خارجی هر دو با مشکل مواجه شده و خریداران هم تمایلی به خرید قطعات گران شده نشان نمیدهند.
امروز بازار چراغ برق مثل روزهای قبل نیست. صدای زنگ تلفن از داخل مغازههای بسته شنیده میشد که بیجواب میماند. حتما پشت خط مشتریانی هستند که دنبال قطعه ارزان میگردند اما فروشندهای در مغازه نیست و اگر هم بود قطعهای نمیفروخت. چراغ یکی از مغازهها روشن اما در مغازه بسته است و دو نفر داخل مغازه روبروی باد کولر نشستهاند. از چهرههای عبوسشان مشخص است که حوصله حرف زدن ندارند، اما کمی بعد سفره دل صاحب کار باز میشود:
«کسادی بازار حکایت امروز و دیروز نیست، قبل از عید هم همین بساط بود. اما مگر میشود پول اجاره مغازه را نداد؟ پرداخت هزینههای مغازه ساده نیست.»
مغازه خالی از جنس نیست اما پر هم نیست. به جعبههای آبی و نارنجی اشاره میکنم که زیر آفتاب رنگ عوض میکنند. از حرفهایش مشخص است که مردد است قطعهها را بفروشد یا نه:
«راستش شرایط طوریست که اگر قطعه را نفروشیم جلوی ضرر گرفتهایم. خیلیها میگویند که اسم این احتکار است و فلان چنان اما مجبوریم که چنین کاری کنیم. اگر نکنیم، سرمایه خود را از دست دادهایم. نرخ ارز بالا رفته، چه کسیست که این را نداند. قطعات خودروهای خارجی هم قیمتشان چند برابر شده یعنی اگر بتوانیم قطعه وارداتی بخریم باید چند برابر بیشتر از قبل، پول بپردازیم.
از سوی دیگر مشتریان انتظار دارند که قطعات قبلی را به قیمت قبلی بفروشیم. این به معنای کوچک شدن سرمایه ماست. بنابراین در شرایطی که نمیتوانیم جنس جدید بخریم بهتر است که اجناس قبلی را هم نفروشیم تا سرمایهمان از دست نرود. این شغل راه معیشت ماست اگر جنسها را بفروشیم و دیگر نتوانیم قطعه تامین کنیم، یعنی ورشکسته شدهایم؛ پس مجبوریم که احتکار کنیم هرچند که کار درستی نیست.»
فروش قطعه با قیمت روز هم کار آسانی نیست چون مکانیکها و مصرف کنندگان نهایی حاضر نیستند به هر قیمتی، جنس بخرند. یوسف مکانیکیست که در کوچه پس کوچههای چراغ برق دنبال چند قطعه برای تعمیر ماشین مشتریانش است:
«تامین قطعه واقعا کار دشواری شده است. قطعهای که تا چند ماه قبل 3 میلیون تومان بود الان بیشتر از 6 میلیون تومان قیمت دارد. مشتریها هم سعی میکنند تا آنجا که ممکن است قطعه عوض نکنند چون پرداخت قیمتهای امروز خارج از توان مردم است.»
برای یوسف و همکارانش تهیه قطعات خودروهای خارجی بسیار سختتر از خودروهای داخلیست. چراکه به گفته او نظارت اندکی که بر قیمت قطعات وجود دارد، بیشتر مربوط به خودروهای داخلیست. در انتهای یکی از پاساژها مغازهای نیمه باز است که از دوستان قدیمی یوسف است:
«رادیات بنز چند قیمت میخوای؟ مشتریت چقدر میخواد هزینه کنه؟ کاش چند ماه زودتر به فکر میافتاد، اون موقع میتونستم رادیات اورجینال رو بهت بفروشم 1میلیون و 300 هزار تومان. الان همون رادیات اورجینال شده 4 میلیون و 500 هزار تومان، البته استوک سالم قابل استفاده هم دارم که برای شما میشه 2 میلیون و 500 هزار تومان. تقلبیش هم که قابل شما رو نداره یک میلیون و 500 هزار تومان، یعنی از قیمت اورجینال چند ماه قبل 200 هزار تومن گرونتر. حالا کدوم رو میخوای؟»
بهترین گزینه استوک سالم است، یوسف میگوید که این روزها مشتریها ترجیح میدهند از قطعات استوک استفاده کنند. اما بازار قطعات تقلبی هم در این چند ماه داغ داغ شده است: «تشخیص جنس تقلبی از اصل کار آسانی نیست. من هم اگر دوستم چندین سالهام نمیگفت کدام جنس اصل است یا تقلبی، نمیتوانستم آنها را از هم تشخیص دهم. البته تقلب در قطعات مصرفی خودروهای خارجی بیشتر است چون در ایران قابل تولید هستند اما برای خودروهای ایرانی قطعات تقلبی به وفور پیدا میشود.» فروشنده حرفش را تائید میکند:
«به جرات میتوانم بگویم که سه ماهه اول امسال به اندازه یک دهم سه ماهه سال قبل فروش نداشتم. تامین جنس کار آسانی نیست، اگر هم تامین شود، کو خریدار؟ به چه قیمتی؟ مغازههای قدیمی قطعات اورجینال تهیه میکنند تا اعتبار آنها خدشه دار نشود منتها بیشتر خریداران ترجیح میدهند جنس استوک بخرند. اما خیلی وقت است که در این مغازه قطعه اورجینال فروش نرفته!»
ادعاهایش عجیب به نظر میرسد اما درهای بسته مغازهها حرفهای او را تائید میکند. یک نفر دیگر هم در میان کوچههای خیابان ملت سراسیمه به دنبال مغازهای باز میگردد تا سفارش مشتریانش را تامین کند. اما از چشمان گرد شده او مشخص است که از همه چیز بیخبر است یا شاید هم هراس پذیرش این واقعیت را دارد. لهجه شیرینی دارد که با گلوی خشک شدهاش آهسته به گوش میرسد:
«چند روز بود که تلفنی درخواست سفارش میدادم اما همه میگفتند که نداریم. برای همین تصمیم گرفتم که به تهران بیایم تا خودم در بازار بچرخم و سفارشات را تهیه کنم اما الان میبینم که بیشتر مغازهها تعطیل هستند و آنهایی هم باز هستند میگوید جنس نداریم، من که نمیتوانم حرفشان را باور کنم، حتما به دنبال سود بیشتر هستند. شاید هم منتظر هستند تا مردم ارقام جدید را بپذیرند و اجناس قبلی را با ارقام جدید خریداری کنند.»
آنچه از شرایط بر می آید این است که هم مشتریان، هم مکانیک ها و هم قطعه فروشان حالا روزهای سختی را پشت سر می گذارند، خودرویی که زمین گیر می شود به هرحال به قطعه و مکانیک نیاز دارد، بسیاری از خودروهای چند صد میلیونی وارداتی را نمی توان تنها بخاطر چند قطعه به امان خدا رها کرد، اما اگر به دلیل شرایط ارزی قطعه در بازار کم یا ناموجود شود، تکلیف چیست؟
قطعه برای خودروهای خراب، حکم دارو برای انسان بیمار را دارد، البته که مقایسه مرگ یک انسان با خاموش ماندن چند ماهه یک خودرو، قیاسی مع الفارق است اما واقعیت این است که واردات قطعه برای خودروهای خاص ضروری به نظر می رسد و به جز خودروهای که وابسته به قطعات ساخت داخلند، اکثر خودروهای چینی، اروپایی و وارداتی نیاز به قطعات خارجی دارند که این روزها تامین آن ها در بازار مشکل و مشکل تر می شود و حتی شاید در مواردی، مالکین خودرو عطای تعمیر خودروهای خود را به لقایش ببخشند.
از سوی دیگر واقعیت این است که میزان اشتغال صنف قطعه فروش و مکانیک، به خیابان چراغ برق و چند نمایندگی حقوق بگیر خودروسازان محدود نمی شود. خودروهای کم کیفیت ایرانی در سال های اخیر به محل کاسبی بسیاری افراد مبدل شده اند و اگر مشتریان یا مالکین به دلیل شرایط اقتصادی یا کمبود قطعات و ...تمایلی به تعمیر و نگهداری از خودرو خود نشان ندهند و کمتر از قبل به قطعه فروش و مکانیک مراجعه کنند، درآمد خانواده های بسیاری در کشور کاهش می یابد.
شاید خودشان هم باور نمیکردند که چنین سرنوشتی پیش رویشان باشد. مغازهدارانی که سالها خاک چراغ برق را خوردهاند حالا باور نمیکنند که برای مشتریان قطعهای در چنته نداشته باشند. هرچند آنهایی هم که دارند احتکار را ترجیح میدهند تا ورشکست نشوند. چه کسی باور میکند کاسبان همیشه پیروز بازار چراغ برق در آستانه ورشکستگی باشند؟