سرمایهداری خصوصی در ایران راه درازی را پیموده است و حالا برای چندمین بار دوباره در آستانه نابودی قرار گرفته است.
بخش خصوصی در رژیم پهلوی نیز از فراز و فرودهای زیادی برخوردار بود و امید میرفت با وقوع انقلاب اسلامی که کار از دست ایادی رژیم گذشته خارج شد، اوضاع این بخش بهتر شود و به دست مردم اداره شود اما با وجود محقق شدن بخش اول، بقیه ماجرا بدین شکل پیش نرفت و دولتی سازی اجباری دامن همان معدود شرکتهایی که کار خودشان را هم میکردند، گرفت.
تجربه شرکت جیب ایران در اینجا قابل ذکر است، کارخانه پولسازی که پیش از انقلاب هم کار خودش را میکرد، بازار خودرو را از این که در بست در اختیار شورلت و بیوک باشد نجات داده بود، یک سری ماشینهای جوان پسند و چند کلاس ماشین سطح بالا تولید میکرد که مناسب جادههای ایران بود.
تجربه از دست رفته شرکت جیپ در ایران
شرکت جیپ ایران، کارش را از واردات خودرو شروع کرد، اما به زودی توانست در همین جاده کرج امروزی زمینی بخرد و سرمایهای به هم بزند، و خط تولید وارد کند. خط تولید یعنی کار برای کارگر ایرانی، یعنی تولید برای قطعهساز ایرانی، رونق کارگاه های کوچک و بزرگ، تسلط به تعمیرات خودرو و اگر دوام بیاورید و اوضاع اقتصادی قابل قبول باشد یعنی صادرات خودرو، یعنی کار بیشتر برای کارگر ایرانی و افتخار بیشتر برای نام ایران در منطقه.
و این اتفاقی بود که میتوانست بیافتد، جعفر اخوان وقتی کار شرکت جیپ را شروع کرد با تعدادی از بهترین نامهای خودرو سازی جهان، شرکت هایی مثل جنرال موتورز قرار داد همکاری داشت، سرمایهاش رو به گسترش بود، خودروهای خوبی تولید میکرد که مردم از آنها خاطرات بدی ندارند. ماشینهایش هم برای جادههای پر پیچ و خم و اقلیم بسیار متنوع ایران مناسب بود. جیپ ایران، که یکی از اولین نمونههای خرید خط تولید و آغاز تولید خودرو در کشور بود، میتوانست موتور کشنده صنعت باشد، همان طور که به شهادت بسیاری توانست شالوده صنعت خودرو در کشور را بنیان گذاری کند. بعدش چی شد؟
همان بلایی دامن اخوان را گرفت که هنوز که هنوز است دست از دامن کشور بر نمی دارد. همان روحیهای که باعث میشود مردم در تاکسی و اتوبوس وقتی با هم گپ میزنند در مورد باجناق ثروتمند و برادر زن مرفهشان بگویند دزد است، با مصادره شرکت ها خودش را نشان میداد. سرمایه دار خصوصی بد بود، هر کسی که ثروتی داشت حتما دزد بود و باید هر چه داشت را از او میگرفتند، همان کارهایی که رهبر انقلاب در سخنرانی که اخیرا انجام دادهاند، آنها را نقد کرده و فرمودهاند که «اشتباه مهمّی که در سالهای اوّل انقلاب اتّفاق افتاد و مبالغ زیادی از آثارش همین طور ماند، این بود که بخش خصوصی را کنار زدند و همهی کارها، حتّی فروش مثلاً اجناس خُرد را به مسئولین دولت و دستگاههای دولتی سپردند؛ خطای بزرگی بود که ما انجام دادیم». (بیانات ۱۰ / ۱۱ / ۱۴۰۱)
حاصل این خطا ها چه بود؟ جیپ را مصادره کردند، نامش را تغییر دادند، در دو سال تعداد کارگرانش را دو برابر کردند در حالی که تیراژ خودروهایش نصف شد، و این جسد معلق بین زندگی و مرگ، با نام پارس خودرو دست به دست شد، از آن خط تولید و آن مدیریت و آن امیدها برای تولید خودروهایی در کلاس جهانی هیچ چیز باقی نماند. بنیان گذار شرکت هم چند سال بعد از مصادره اموالش در خارج از ایران درگذشت.
هر کسی که پول در میآورد، دزد نیست!
مشابه سرگذشت غمباری که برای جعفر اخوان و شرکتش رخ داد، در سر تا سر کشور برای بسیاری شرکت های دیگر هم رخ داده است، ترس عمومی از سرمایه گذاری خصوصی و آدم های ثروتمند، مشکوک بودن به هر کسی که میداند چطور باید پول در بیاورد، و دزد خواندن هر کسی که توانسته است چهار نفر دیگر را سر کار بگذارد، یکی از مهمترین بحرانهای سرمایه داری، سرمایه گذاری و تشکیل سرمایه در ایران بوده و هنوز هم هست.
این روزها کمتر می توان نمونه معاصری از تشکیل سرمایه در ایران نام برد، با این که این که سال هاست هر کسی که کوچک ترین پولی هم در دست و بالش دارد تلاش می کند آن را بیرون از مرز های ایران و در جایی که مالکیت خصوصی محترم است سرمایه گذاری کند، اما هنوز هم هستند کسانی که پیه همه مسائل و مشکلاتی که سرمایه گذاری در ایران می تواند به همراه داشته باشد را به تن خود می مالند و چرخ تولید را هر طور که شده اندکی به جلو پیش می برند.
یکی از این شرکت ها، شرکت قطعه سازی کروز است که از قضا به نظر می رسد فشاری کمتر از فشار جعفر اخوان را تجربه نمی کند. کروز یکی از مهم ترین شرکت های زنجیره تامین قطعه خودروسازی هاست، بدون زنجیره تامین عملا خودروسازی در کشور ممکن نیست و با این حال، در دوره های مختلف گذشته به تحریک رسانه هایی که این جا و آنجا حاشیه امنی هم داشته اند، مدام تحت فشار تبلیغاتی قرار داشته و متهم به دزدی و فساد اقتصادی شده است.
تلاش کروز برای توسعه و در اختیار گرفتن بخشی از سهام خودروسازی، به این فشار ها افزوده و از وقتی که این شرکت مقداری از سهام ایران خودرو را خریده، موج تازه ای علیه آن راه افتاده که مدیرانش را متهم به فساد و اختلاص و کلاه برداری و گران فروشی می کند و می خواهد هر طور شده معامله ایران خودرو به هم بخورد تا مدیریت این غول صنعتی از دست دولت خارج نشود.
مالک کروز البته هنوز از کشور خارج نشده، و شرکت آن طور که قبلا رسم بود در اختیار نهادهایی که نسبتی با صنعت ندارند در نیامده است. اما آیا گوش کسی بدهکار فرمایشات رهبری در مورد اشتباه ضدیت با سرمایه داری خصوصی و سرمایه داران خواهد بود؟ آیا بالاخره روزی می رسد که همان طور که رهبری فرمود « بنگاههای خصوصی که حضور مردم است، توانایی مردم است، ابتکار مردم است، پول مردم است، حمایت بشوند؛ وسط میدان بیایند؛ اقتصاد را اینها اداره کنند»؟ این سوالی است که شاید تجربه کروز بتواند به آن پاسخ دهد.