آستونمارتین و مازراتی از قدیمیترین نامهای دنیای خودرو هستند و خیلی از کسانی که سراغ خودروهای این دو برند میروند شاید همان تصویر سنتی قدیمی را داشته باشند زیرا مازراتی و آستونمارتین برای سالها به خاطر ساخت گرند توررهای لوکس با پیشرانههای جذاب زیر کاپوتهای کشیده شهرت داشتند اما درحالیکه انتظار دیدن موتورهای V12 را دارید، با واقعیت تلخ زندگی در سال ۲۰۲۴ مواجه خواهید شد.
گرنتوریسمو تروفئو از همان پیشرانهٔ ۳ لیتری V6 توئین توربوی نتونوی MC20 استفاده میکند که البته در اینجا بجای ۶۳۰ اسب بخار قدرت، ۵۵۰ اسب بخار را در اختیار راننده میگذارد. از سوی دیگر، هرچند شاید هیچگاه موتور V12 را زیر کاپوت DB12 نبینیم اما ۶۸۰ اسب بخار قدرتی که توسط یک موتور V8 توئین توربو تولید میشود کافی خواهد بود. هردو خودرو وظیفهٔ خود بهعنوان یک گرند تورر را بهخوبی انجام میدهند. اینها بیسروصدا و بهراحتی با گذر از میان دندههای گیربکسهای اتوماتیک و توربوشارژرهایی که بهآرامی سوت میزنند به سرعتهای بزرگراهی میرسند.
بااینحال، در مازراتی دیگر خبری از سمفونی زیبای گذشته نیست. نسل قبلی گرنتوریسمو یک پاواروتی درون نیروگاه V8 خود داشت که در دورهای بالا آواز میخواند اما این موتور باید سخت کار میکرد درحالیکه حالا همهچیز برعکس شده است ولی من ترجیح میدهم شرایط قبلی را داشته باشم زیرا جذابیت بیشتری داشت. آستونمارتین هم مثل کاری که در DBX و ونتیج انجام داده، موتور V8 خود را از مرسدس قرض گرفته است. البته این موتور عالی است و هیچ مشکلی ندارد ولی من شک دارم که آیا DB12 واقعاً به چنین قدرتی نیاز دارد؟
این یعنی شما همیشه مقداری قدرت ذخیره خواهید داشت که به آن نیاز ندارید و در سرعتهای پایین نمیتوانید استفاده کنید زیرا این قدرت بهراحتی بر چسبندگی لاستیکهای ۳۲۵ میشلن غلبه میکند. بااینحال، آستون وقتی روی دور بیفتند واقعاً سریع است و یک ثانیه زودتر از فراری پوروسانگوئه از سرعت ۱۰۰ به ۲۱۰ کیلومتر بر ساعت میرسد. این شتاب میانی حدود دو ثانیه هم از مازراتی بیشتر است.
گرنتوریسمو به سامانهٔ چهارچرخ محرک مجهز است که خوب به نظر میرسد تا زمانی که به پیچهای تند برسید زیرا در اینجا چهارچرخ محرک کمفرمانی را به دنبال دارد اما در استفادههای روزمره مفید خواهد بود. هرچند مازراتی بهاندازهٔ کافی سریع است اما قدرت کمتر و وزن بیشتر آن نسبت به رقیب بریتانیایی احساس میشود. گرنتوریسمو در داخل نیز هرچند به میزان قابلتوجهی جادارتر است اما کمتر از آستون خاص و سفارشی احساس میشود. این بیشتر یک گرند تورر و کمتر یک خودروی اسپرت است. در اینجا چهار بزرگسال راحتتر از هر گرند تورر لوکس دیگری بهجز بنتلی کانتیننتال جای میگیرند و صندوق بار نیز بهراحتی وسایل آنها را در خود جای میدهد.
در کابین گرنتوریسمو باید با نمایشگرهای لمسی کنار بیایید زیرا همهچیز حتی کنترل چراغهای جلو در آنها ادغام شده است. هرچند نمایشگرها واضح هستند اما حس تعامل با ماشین را کاهش میدهند. تجربهٔ آستون اما به خاطر وجود دکمههای فیزیکی بهتر است. این دکمهها روی کنسول مرکزی بلندی نصب شدهاند و هرچند صرفاً میانبرهایی برای عملکردهای نمایشگر لمسی هستند اما حس ارتباط با خودرو را تقویت میکنند و در اینجا کمتر به صفحهنمایشی وابسته خواهید بود که آیکونهای کوچکی دارد.
در بیرون، آستون بدون ورودیهای هوای عجیبوغریب و بالهای بزرگ، خودروی زیبایی است و جزئیاتی دوستداشتنی دارد. البته به نظر میرسد آستون در تغییر DB9 به DB11 و سپس DB12 تغییر چندانی ایجاد نکرده و بااینحال خودرو هنوز هم تازه به نظر میرسد. این به دلیل طراحی خاصی است که هیچگاه از مد نمیافتد. البته مازراتی هم نیاز چندانی به ایجاد تغییرات اساسی در ظاهر گرنتوریسمو احساس نکرده اما بااینحال حجم تغییرات بیشتر است. روی جاده، گرنتوریسمو ساکتتر است و تایرهای آن کمتر شلوغ میکنند. همچنین کوپهٔ ایتالیاییها با ۱۰.۱ لیتر در هر صد کیلومتر، مصرف سوخت کمتری هم نسبت به DB12 با ۱۱.۳ لیتر دارد.
بااینحال، گرنتوریسمو هنگام رانندگی به کنترل بیشتری نیاز دارد زیرا سیستم تعلیق با تراول بیشتر بهخوبی حرکات بدنه را کنترل نمیکند. آستون اما حتی در نرمترین حالت خود بسیار اسپرت است ولی درعینحال تعلیق از نرمی خوبی برخوردار است. مازراتی هرچند عرض کمتری دارد اما روی جاده عریضتر احساس میشود و همچنین حس ارتباط و انسجام مشابه آستون را هم ندارد. یکی از نقاط ضعف گرنتوریسمو ترمزها هستند زیرا پدال عملکرد یکنواختی ندارد و درحالیکه گاهی بهسختی ترمزها را درگیر میکند، گاهی در چسباندن لنتها به دیسکها دچار تردید میشود.
البته با همهٔ اینها، رانندگی با گرنتوریسمو خالی از جذابیت نخواهد بود. این کوپهٔ ایتالیایی تعادل و کشش خوبی دارد اما نمیتواند بهخوبی راننده را درگیر کند. این دقیقا جایی است که آستون سخت روی آن کار کرده است. DB12 دقیقتر از هر گرند تورر دیگری است که آستون قبلاً ساخته است. البته رفتار این ماشین به DBS سوپرلگرا نزدیک است و فرمان و ترمزها از ویژگیهای برجستهٔ آن هستند. هرچند DB12 خودروی بزرگی احساس میشود اما خیلی سنگین به نظر نمیرسد زیرا وزن و حرکات بدنه بهخوبی کنترل میشود و رانندگی رضایتبخشی را به نمایش میگذارد.
بنابراین، DB12 اکنون در کلاس خود جایگاه بسیار خوبی دارد زیرا از یک سو خودروهایی مثل فراری روما و پورشه ۹۱۱ توربو برای ایفای نقش گرند تورر بیشازحد شلوغکار و بیشفعال هستند درحالیکه از سوی دیگر بنتلی کانتیننتال و مازراتی گرنتوریسمو برای رانندگی بهاندازهٔ کافی جذاب نیستند. البته گرنتوریسمو هم شبیه محصولی به نظر میرسد که سرمایهگذاری زیادی روی آن انجام شده است و به همان اندازهٔ MC20 در بخش سوپرکارها، خودروی خوبی در کلاس خود است و ایرادات کمی برای برطرف کردن دارد اما مازراتی برای مدتی طولانی آنقدر ضعیف شده بود که جلب دوبارهٔ اعتماد خریداران به این برند دشوار خواهد بود.
آستون هرچند طی سالهای اخیر تحولات بزرگی را تجربه کرده اما فکر نمیکنم این برند تاکنون خودرویی بهتر از DB12 ساخت باشد. این یک ماشین فوقالعاده کامل است و هرچند شاید برخی به اسپرت شدن بیشازحد آن ایراد بگیرند اما DB12 یک سوپر کوپهٔ واقعاً جذاب، زیبا، متعادل و چابک است.
مقام اول: آستونمارتین DB12، امتیاز ۹ از ۱۰
بهترین گرند تورری که آستونمارتین تاکنون ساخته است و امیدواریم خریدارانی که برای رشد سازندهٔ خود نیاز دارد را جذب کند.
مقام دوم: مازراتی گرنتوریسمو، امتیاز ۸ از ۱۰
گریکاله یا MC20 را فراموش کنید. این خودرو قلب مازراتی است که هرچند جذابیت کمتری نسبت به گذشته دارد اما بسیار بهتر از قبل شده است.
مقایسه مشخصات فنی
|
آستونمارتین DB12 |
مازراتی گرنتوریسمو |
پیشرانه |
۴ لیتری V8 توئین توربو |
۳ لیتری V6 توئین توربو |
قدرت (اسب بخار) |
۶۸۰ |
۵۵۰ |
گشتاور (نیوتن متر) |
۸۰۰ |
۶۵۰ |
گیربکس |
۸ سرعته اتوماتیک |
۸ سرعته اتوماتیک |
محور محرک |
عقب |
چهارچرخ |
وزن (کیلوگرم) |
۱۶۸۵ |
۱۷۹۵ |
شتاب صفرتاصد (ثانیه) |
۳.۶ |
۳.۵ |
طول/عرض/ارتفاع (میلیمتر) |
۴,۷۲۵ / ۱,۹۸۰ / ۱,۲۹۵ |
۴,۹۶۶ / ۱,۹۵۷ / ۱,۳۵۳ |
فاصلهٔ محوری (میلیمتر) |
۲,۸۰۵ |
۲,۹۲۹ |
قیمت پایه (دلار) |
۲۴۸,۰۸۶ |
۱۹۱,۹۹۵ |