50 سال پیش از این، هنری فورد از موستانگ پردهبرداری کرد؛ خودرویی نرم و اسپرت که اسمش را از یک هواپیمای جنگنده گرفته بود. مدیر شرکت امیدوار بود در اولین سال تولید، 100000 دستگاه موستانگ به فروش برسد. همان روز اول 22000 موستانگ فروخته شد. همه، حتی کسانی هم که به ماشین علاقهای ندارند، بقیه ماجرا را میدانند.
میدانید که تأثیر موستانگ بر کمپانی فورد، صنعت خودروسازی و فرهنگ عامه را نمیتوان نادیده گرفت. موستانگ فراتر از یک ماشین بود. یک پدیده بود. خودروهای معدودی مثل نسل اول موستانگ این قدر زود شناخته میشوند یا در همه جا مورد ستایش قرار میگیرند. موستانگ باعث شد اتومبیل های آمریکایی دیگری هم ساخته شوند، بعضی نسبتاً کوچک، بعضی نسبتاً سبک و بعضی هم کوپه های قوی و قدرتمندی نظیر شورولت کامارو و دوج چلنجر. تا قبل از سال 1967 همه اهالی شهر دیتروت یکی از این اتومبیل ها را سفارش داده بودند. بسیاری از آن ها آمدند و رفتند، و دوباره برگشتند ولی موستانگ پابرجا ایستاد. البته موستانگ هم فراز و نشیب هایی داشته است ولی با این حال یک کلاسیک آمریکایی و یک نماد از فرهنگ عامه باقی مانده است، علتش هم فقط این نیست که استیو مک کویین یکی از آن ها را آن قدر با حال راند.
کار بر روی خودرو موستانگ از سال 1960 آغاز گردید. در آن زمان مدیر بازاریابی کمپانی فورد متوجه شد شرکت نیاز به جذب مشتریان جوان دارد. او به یک چیز جدید و منحصر به فرد نیاز داشت. چیزی که حس خوشبینی جامعه را برانگیزد. از همه مهمتر او چیزی میخواست که اسپرت باشد ولی در زمره ماشین های اسپرت نباشد. مدیر فروش و مدیر تولید کمپانی فورد متوجه شدند که بازار آمریکا دارد از آلفارومئو و Austin Healys و دیگر ماشین های اسپرت اروپایی اشباع میشود. آن ها به این نتیجه رسیدند که اگر جذابیت یک ماشین اسپرت را با قیمت پایین یک کوپه کوچک با هم ترکیب کنند، میتوانند یک خودروی نسبتاً موفق بسازند. اسم این خودرو از هواپیمای جنگنده موستانگ P-51 در جنگ جهانی دوم برگرفته شده است. در تاریخ 17 آوریل سال 1964 در نمایشگاه بینالمللی نیویورک رونمایی و به قیمت 2368 دلار فروخته شد. آن موستانگ مجهز به سقف سخت، موتور شش سیلندر خطی و گیربکس سه سرعته بود. البته این کارخانه مستقر در دیترویت آپشن های زیادی پیشنهاد میکرد و هرکس هر چه میخواست، میتوانست سفارش بدهد.
مردم واقعاً به موستانگ علاقه داشتند. کمپانی فورد ظرف 18 ماه، یک میلیون موستانگ فروخت و این خودرو بعد از فورد Model T به پرفروشترین مدل شرکت تبدیل شد. کالین کامر (Colin Comer)، تاریخنویس صنعت خودروسازی، درباره فورد زیاد نوشته است. او میگوید: موستانگ هم مثل گروه موسیقی بیتلز یک طوفان تمام عیار بود. مردم آماده تغییر بودند و ناگهان فورد از گرد راه رسید و ماشینی با قیمت مناسب عرضه کرد که همه میتوانستند بخرند. موستانگ یک ماشین خواستنی بود که مردم استطاعت خریدش را داشتند. در طول تاریخ خودرو، ماشین های مهیج و پرآوازه معدودی بودهاند که مردم از عهده خریدش بر بیایند. سر به راهی، جذابیت، کاپوت دراز، صندوق عقب کوتاه و خطوط عضلانی بدنه از نقاط قوت فورد موستانگ بودند. همه مدل هایش با شکوه بودند: سقف سخت، فستبک یا کروک.
طراح ارشد کمپانی تسلا معتقد است: "موستانگ سبک وزن بود. بدنه جلو از بالای سپر شروع میشد نه از زیر آن. بدنه زیر چرخ ها خم میشد. صندوق عقب پر و پیمانی داشت ... آدم احساس میکرد سوار موشک شده است. آن نسل های سبک وزن، هنوز هم برایم جذاب هستند". کارول شلبی (Carroll Shelby) راننده حرفهای، با موستانگ GT350 مسابقه داد و معتبرش کرد، استیو مککویین هم در فیلم Bullitt یک موستانگ GT مدل 1968 را در خیابان های سان فرانسیسکو راند و جایگاه آن را در فرهنگ عامه مستحکم کرد. مردم میتوانستند ماشینی بخرند که در فیلم ها از آن استفاده میشد و میتوانستند مثل استیو مککویین باشند.
موستانگ در فیلم های زیادی ظاهر شد. ماشین های انگشتشماری وجود داشتهاند که تا این حد بر فرهنگ عامه تأثیرگذار باشند. البته فولکس قورباغهای و مینی هم تأثیر مشابهی داشتهاند. موستانگ هم مثل فولکس قورباغهای و مینی یک پدیده غیر منتظره بود. چیزی که شبیه هیچ چیز دیگری نبود. به راحتی میشد هر چه بخواهید از آن به دست بیاورید. هم یک کوپه لوکس کاملاً سنگین و موقر بود و هم یک ماشین مسابقهای آسفالت جمعکن برای آخر هفته. بعد از آن دوران سیاه از راه رسید. بحران نفتی، هزینه های بالای بیمه و نظارت های سختگیرانه در زمینه آلایندگی خودروها باعث شدند فورد در سال 1974 به طور کامل در موستانگ بازنگری کند.
از موستانگ فقط اسمی باقی مانده بود و خود ماشین بر اساس فورد Pinto ساخته میشد. موستانگ کند و زشت شده بود و با بی هدفی سرهم میشد. با همه این حرف ها، مجله Motor Trend آن را خودروی سال نامگذاری کرد. زمانه بر وفق مراد موستانگ نبود، حتی با این که کمپانی فورد بین سال های 1974 تا 1978، 1.1 میلیون دستگاه از آن را به فروش رساند. در سال 1979 ورق برگشت و موستانگ Fox به بازار عرضه شد. اسم این مدل از پلت فرم مشترکش با خودروهایی چون فورد Fairmont و Mercury Marquis برگرفته شده بود. این مدل، بزرگتر و در عین حال سبکتر بود و اسپرتتر به نظر میرسید؛ ولی واقعاً اسپرت نبود تا سال 1982 که موستانگ GT وارد میدان شد.
این مدل مجهز به یک موتور 8 سیلندر 5 لیتری بود که 157 اسببخار نیرو تولید میکرد که برای آن زمان خیلی زیاد بود. میتوان گفت، این مدل بود که موستانگ را دوباره مطرح کرد و آن را در برابر رقیبش شورولت کامارو قرار داد. به اعتقاد کالین کامر این مدل از موستانگ سریع و ارزان بود و کمپانی فورد هم تبلیغات زیادی برایش کرد. نسل سوم این خودرو، موستانگ را به بچه های نسل جدید هم معرفی کرد تا برای خودش تبدیل به یک سمبل در فرهنگ عامه بشود. آن موتور 5 لیتری، 15 سال کار کرد تا در سال 1994 بازنشسته شد. فورد موستانگ Fox به گذشته تعلق داشت؛ چون کمپانی فورد نمیتوانست آن را سریعتر بکند.
در سال 2005 موستانگی با کد S-197 وارد میدان شد که گامی بلند به سوی آینده بود. این ماشین که بهترین امکانات و طرح های موستانگ های دهه 60 میلادی را به ارث برده بود، "آینده قدیمی" نام گرفت. از نظر بعضی افراد، این ماشین زیباترین ماشینی است که این کمپانی دیترویت نشین در دهه اخیر ساخته است. در 5 دسامبر 2013، وقتی کمپانی فورد از نسل ششم موستانگ پردهبرداری کرد، بالاخره این ماشین پا به قرن بیست و یکم گذاشت. گام بزرگی رو به جلو بود و باعث شد موستانگ برای دستیابی به تعلیق بهتر، دست از سر اکسل خشک عقب بردارد.
این خودرو آمیزهای است از زیبایی فوردهای کلاسیک و طراحی مدرن و امروزی که آن را برای مشتریان در سراسر جهان جذاب خواهد کرد. این خودرو حس ماشین های قدیمی را دارد و آن را به شیوهای عضلانیتر، امروزی میکند. خوب است بدانید موستانگ هنوز یکه تاز میدان است. شورولت کامارو و دوج چلنجر چند سال به عقب برگشتهاند و بیشتر شبیه خودروهای کلاسیک دهه 60 به نظر میرسند.
میتوانید سر این که واقعاً کدامیک بهترین است، جر و بحث کنید ولی اعتبار موستانگ به قدمت و شور و هیجانی است که بر میانگیزد. کمپانی فورد از سال 1964 تاکنون، 9 میلیون دستگاه موستانگ فروخته و این خودرو هم مثل مک دونالد و کوکاکولا به یک سمبل آمریکایی تبدیل شده است.